آسمان. (آنندراج). و ابن الأثیر در المرصع آرد: گویند بمعنی صاحب خلقت نیکوست و از این جاست که بافندۀ جامۀ خوب را گویند: مااحسن حبکه، و نیز گفته اند ذات الحبک بمعنی زینت است و برخی گفته اند که معنی آن راههاست. ج، ذوات الحبک
آسمان. (آنندراج). و ابن الأثیر در المرصع آرد: گویند بمعنی صاحب خلقت نیکوست و از این جاست که بافندۀ جامۀ خوب را گویند: مااحسن حبکه، و نیز گفته اند ذات الحبک بمعنی زینت است و برخی گفته اند که معنی آن راههاست. ج، ذوات الحبک
آماس جگر. ورم کبد. نزد پزشکان ورمی است که در کبد عارض شود از مواد گرم یا سرد که به کبد ریزد و متورم سازد. (کشاف اصطلاحات الفنون). صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی گوید: آماس جگر را ذات الکبد گویند. و نیز در موضعی دیگر از همان کتاب آرد: و بسیار باشد که اندر جگر آماسی گرم افتد و معالیق او کشیده میشود و درد آن بحجاب بازمیدهد و نفس تنگ می شود و بیمار و طبیب هر دو پندارند که ذات الجنب است از بهر آنکه همچنانکه اندر ذات الجنب، تب و سرفه و تنگی نفس باشد و آن ذات الجنب نباشد بلکه ذات الکبد است. (نقل به اختصاراز ذخیرۀ خوارزمشاهی)
آماس جگر. ورم کبد. نزد پزشکان ورمی است که در کبد عارض شود از مواد گرم یا سرد که به کبد ریزد و متورم سازد. (کشاف اصطلاحات الفنون). صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی گوید: آماس جگر را ذات الکبد گویند. و نیز در موضعی دیگر از همان کتاب آرد: و بسیار باشد که اندر جگر آماسی گرم افتد و معالیق او کشیده میشود و درد آن بحجاب بازمیدهد و نفس تنگ می شود و بیمار و طبیب هر دو پندارند که ذات الجنب است از بهر آنکه همچنانکه اندر ذات الجنب، تب و سرفه و تنگی نفس باشد و آن ذات الجنب نباشد بلکه ذات الکبد است. (نقل به اختصاراز ذخیرۀ خوارزمشاهی)
حلقه های متداخله ای است که علمای هیئات کواکب را بدان رصد کنند. (مفاتیح العلوم خوارزمی). مجموع حلقه های بسیاری است فلزین یا چوبین یا از مقوا که آسمان و حرکات کواکب را نماید و در مرکز حلقه ها کره ای خرد که نمایندۀ زمین است. اصطرلاب الکری: ج، ذوات الحلق. و هی خمس دوائر متخذه من نحاس، الاولی دائره نصف النهار و هی مرکوزه علی الارض و دائره معدل النهار و دائرهالعرض و دائره المیل و فیه دائرهالسمتیه یعرف بها سمت الکواکب: و آلات رصد از کراسی و ذات الحلق و اسطرلابهای تام و نصفی و الشعاع (؟) دیگر که موجود بود برگرفتم. (جهانگشای جوینی). و هر آلتی که رصد را بکار آید بساختند از دیوار و ذات الحلق و مانند این (نوروزنامه ص 70)
حلقه های متداخله ای است که علمای هیئات کواکب را بدان رصد کنند. (مفاتیح العلوم خوارزمی). مجموع حلقه های بسیاری است فلزین یا چوبین یا از مُقوا که آسمان و حرکات کواکب را نماید و در مرکز حلقه ها کره ای خرد که نمایندۀ زمین است. اصطرلاب الکری: ج، ذوات الحِلق. و هی خمس دوائر متخذه من نحاس، الاولی دائره نصف النهار و هی مرکوزه علی الارض و دائره معدل النهار و دائرهالعرض و دائره المیل و فیه دائرهالسمتیه یعرف بها سمت الکواکب: و آلات رصد از کراسی و ذات الحلق و اسطرلابهای تام و نصفی و الشعاع (؟) دیگر که موجود بود برگرفتم. (جهانگشای جوینی). و هر آلتی که رصد را بکار آید بساختند از دیوار و ذات الحلق و مانند این (نوروزنامه ص 70)
چرخکوده ابزاری که آسمان و رفتار ستارگان را نشان می دهد مجموعه ایست از حلقه های چوبین یا فلزبین یا مقوایی که آسمان و حرکات کواکب را نشان دهد و در مرکز حلقه ها کره ایست کوچک نماینده زمین اصطرلاب الکری
چرخکوده ابزاری که آسمان و رفتار ستارگان را نشان می دهد مجموعه ایست از حلقه های چوبین یا فلزبین یا مقوایی که آسمان و حرکات کواکب را نشان دهد و در مرکز حلقه ها کره ایست کوچک نماینده زمین اصطرلاب الکری